این لوگوی قبلی ما بود :

و این لوگوی فعلی ماست :

اما ماجرای این تغییر چه بود؟ این بود:
دوست عزیزم سید علی تذکری دادند که البته جای تامل داشت . مضمون تذکر ایشان این بود که :
"ما امام و آقا را به یک اندازه دوست داریم و به یک اندازه هم مطیع دستوراتشان هستیم. حال که بعضی میخواهند راه امام را تحریف کنند یا به نوعی بگویند ما فقط امام را قبول داریم (البته امام ساخته ذهن خودشان) ؛ باید در عمل نشان دهیم فرامین هر دو امام به یک اندازه برایمان اهمیت دارد. در نتیجه حتی وقتی میخواهیم تمثالشان را در جایی استفاده کنیم باید به یک اندازه و حالت باشد و تفاوتی قائل نشویم."
از آنجا که تذکر ، تذکر صحیحی بود لوگو این شد که حالا می بینید.
راستی حالا که صحبت امام و راه امام شد بد نیست سخنان جالب حضرت آیت الله مجتبی تهرانی درمورد امام خمینی (ره) که اخیراً منتشر شده را در اینجا بیاوریم. (ایشان از شاگردان امام خمینی (ره) بودند) :
امام خمینی(ره)، نمونه کاملی از «مُخالفاً علی هواه»
یک قضیه دیگر از امام(ره) نقل می کنم. یک وقتی قبل از انقلاب ـ شاید بیش از سی سال پیشـ من خدمت امام(رضواناللهتعالیعلیه) بودم؛ فقط هم ما دو نفر بودیم. یک شخصی بود از فضلاء که آدم خوب و متدیّنی هم بود که هم ایشان او را میشناخت و هم من میشناختم، ولی این قصور داشت نه تقصیر؛ به این معنا که کوتاهفکر بود و از اینکه امام در مسائل سیاسی وارد میشود خوشش نمیآمد و لذا از این جهت با امام مخالف بود. امام آنجا به شخصِ من پول دادند و گفتند «فلانی، این را به او بده» و راضی هم نبودند که آن شخص بفهمد که پول را امام داده است. این یعنی «مُخالفاً عَلی هَواه» در بُعد عملیاش.
بصیرت و بینش عمیق امام خمینی(ره) از اوضاع اجتماعی ایران
من یک قضیه را نقل میکنم که شنیدنی است. دو سه ماه قبل از آنکه امام(ره) به پاریس بروند من رفتم نجف خدمت ایشان؛ هر روز هم آنجا خدمت ایشان بودم ـگاهی یک ساعت یا بیشترـ و خصوصاً راجع به ایران صحبت میکردیم. یک روز که من خدمتشان بودم ـ دوتایی هم بودیم؛ در اندرونی من بودم و ایشانـ به تعبیر خودمان داشتم مسائل را تحلیل میکردم. اعتصابها در ایران شروع شده بود؛ من به ایشان عرض کردم که اعتصابها در ایران شروع شده و خلاصه اگر این وضع بخواهد ادامه پیدا کند ممکن است خدای نکرده مردم از پا درآیند. امّا یکی از این دو چیز میتواند پشتوانه نهضت باشد: اوّل اینکه وضع اقتصادی مردم خوب باشد تا بتوانند دوام بیاورند و شش ماه و یک سال ادامه دهند تا ریشه آنها را بکنند؛ ولی شما خودتان میدانید که وضع اقتصادی مردم خوب نیست؛ پس این را میگذاریمش کنار. دوم اینکه سطح بینش فرهنگی و ایمانی مردم به قدری قوی باشد که هر نوع فشار اقتصادی را تحمل کنند؛ که این دومی را هم میدانید که رضا خان و پسرش پنجاه سال، نیم قرن، در ایران علیه اسلام کوبیدند و تلاش کردند که جامعه را به سوی لائیک ببرند. پس این را هم میدانید که الآن جامعه از لحاظ بیدینی در چه وضعی است؛ شما برای این مشکل فکری کردهاید؟ امام(ره) رو کرد به من و گفت فلانی، دومی؛ ـعین تعبیرش را میگویمـ گفت: «فلانی، رضا خان و پسرش پنجاه سال کوبیدند تا مردم را بیدین کنند ولی نتوانستند».
أمّا الزّبد فیَذهب...
شما دیدید که هر چه این مرد گفت، شد. چه بینشی داشت! حالا ممکن است شما بگویید که من غلّو میکنم، امّا والله در میان علماء مردِ بینظیرِ تاریخ است. من به دشمنان اسلام و آنهایی که فکر میکنند میتوانند این مردم را بیدین کنند میخواهم بگویم که اشتباه میکنید. این مردم بیدین نمیشوند. آنها که شمشیر را از رو بسته بودند و پنجاه سال کار کردند آن هم آنطور، نتوانستند؛ چه رسد به این دشمنها که حالا میخواهند مُحتاطانه و دست به عصا جامعه را به سمت لائیک بکشانند. اینها کفِ روی آب هستند و میروند. البته شما باید به تکلیف شرعیتان عمل کنید. تکلیف شرعی این است که تأیید این خط و این حرکت ضدّ اسلام و ضدّ قرآن حرام است مُسلّماً؛ امّا این را هم بدانید که اینها نخواهند توانست به هدفشان برسند. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً». کفِ روی آب میرود.
برچسبها: |